loading...
ریو پاتوق
سرور بزرگ PeRsiaN GaMeRs - gta san anderes


http://up.riopatogh.ir/up/meli-patogh/Pictures/GTA_San_Andreas_Logo.png


یکی از بهترین سرور های که در ایران ران شده و به سبک زندگی مجازی میباشد بدون شک سرور persian gamersهست

این سرور که به تازگی ران شده است در مدت زمان کوتاه بیش از 1000 بازیکن را در خود جای داده است.

یکی از بهترین ویژگی های این سرور این است که تمام قوانین در آن رعایت می شود و تحت هیچ شرایطی در این سرور پارتی بازی نمیشود.

ویژگی های اصلی سرور : داشتن شغل دل خواه مانند مزرعه داری - تاکسی رانی- معلم بودن - پلیس بودن - راننده اتوبوس و دکتر و .....

این سرور دارای انجمن پشتیبانی است و در صورت به وجود آمد هر گونه مشکل برای شما توسط انجمن رفع مشکل خواهد شد.

سایت سرور :pg-samp.rzb.ir

Address:5.260.243.141:7777

اگر میخواهید از طرف ما حمایت شوید از راه  زیر اقدام کنید

 از myreferral : 84 استفاده کنید تا از طرف [Hadi] پول دریافت کنید


آخرین ارسال های انجمن
riopatogh بازدید : 79 پنجشنبه 22 خرداد 1393 نظرات (0)

در این پست از سایت برای شما عزیزان سه داستان با نام های داستان آموزنده : سنگ مرمر و داستان آموزنده : استفاده از هز موقعیتی و یک داستان کوتاه جالب اماده کرده ایم

برای خواندن این سه داستان یه ادامه ی مطلب مراجعه نمایید

داستان آموزنده : سنگ مرمر

ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻮﺯﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﻣﺮ ﮐﻒ ﭘﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎی ﻣﺮﻣﺮﯾﻨﯽ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﯿﺮﻓﺘﻨﺪ . ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﺪ. ﺷﺒﯽ ﺳﻨﮓ ﻣﺮﻣﺮﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﮐﻒ ﭘﻮﺵ ﺳﺎﻟﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﭘﺎ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﻮﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪ؟ﻣﮕﺮ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﻫﺮﺩﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻌﺪﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ! ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﻻﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﮐﯿﻢ !
ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ : ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺳﺎﺯ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭﯾﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﺳﻨﮓ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺁﻩ ﺁﺧﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﺩﻫﺪ. ﻣﻦ ﺗﺤﻤﻞ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻠﯿﺢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺣﺘﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯽ ﻧﻄﯿﺮ ﺑﺴﺎﺯﺩ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﻡ . ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﺞ ﮔﻨﺠﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺰﻥ ، ﺑﺘﺮﺍﺵ ﻭ ﺻﯿﻘﻞ ﺑﺪﻩ. ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻟﻄﻤﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﺎﺏ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺷﻮﻡ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﭘﺎ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.


داستان آموزنده : استفاده از هز موقعیتی

ادگار به مرکز سفارش پستی کتاب رفت و کتابی در مورد عکاسی سفارش داد و هر روز چشم به در، منتظر آمدن پستچی و تحویل گرفتن بسته ی پستی خود شد. سرانجام پستچی با یک بسته از راه رسید. وقتی ادگار بسته را باز کرد، بسیار دلسرد و حتی عصبانی شد زیرا به جای کتاب عکاسی، کتابی در مورد تقلید صدا فرستاده بودند. از این موضوع واقعاً ناراحت شد. ادگار بلافاصله تصمیم گرفت کتاب را بسته بندی و آن را مرجوع کند، اما ناگهان تصمیم گرفت این کار را نکند و ببیند با چنین کتابی چه می تواند بکند. حتماً تا حالا حدس زده ایدکه ادگار همان »ادگار برگن« است. برگن، مشهورترین تقلید کننده ی صدا در جهان، هنرمندان دیگری را بعد از خود پرورش داد. برگن با شوخ طبعی تمیز و ظریف خود زندگی را برای بسیاری از مردم شفاف و شاد گردانید و در واقع بسیار موفق شد. برگن فکر و عقیده ی ساده ای داشت. او در واقع به فال نیک گرفت و تلخی را به شیرینی بدل کرد. اگر جویای نیکی و خیر باشید، آن را از هر وضعیت و در هر زمان می توانید کسب کنید!

داستان کوتاه جالب :

فردی دو سیب داشت. سیب کوچک تر را به دوستش داد.
دوستش گفت که کارت را نپسندیدم چرا که در تقسیم، سهم بیشتر را به خودت دادی.
من اگر بودم سیب بزرگ تر را به تو می دادم.
او گفت پس چرا دلخوری !؟
تو الان هم سیب کوچک تر را داری …

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1290
  • کل نظرات : 436
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 256
  • آی پی امروز : 99
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 170
  • باردید دیروز : 63
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 233
  • بازدید ماه : 10,111
  • بازدید سال : 68,731
  • بازدید کلی : 14,277,440
  • ریو پاتوق | ملی پاتوق
    http://up.riopatogh.ir/up/meli-patogh/Pictures/meli-patogh-riopatogh.png